📜بلای محبت یک سند بی ارزش هنگام مرگ! شخصی از اهل علم هنگام احتضارش دعای عدیله برایش می‌خواندند. چون رسیدند به جمله «واشهد أن الائمه الابرار» محتضر گفت: قبول ندارم. تا سه مرتبه او را تلقین کردند و او همین را گفت! پس از لحظه ای عرق تمام بدنش را گرفت و چشم هایش را باز کرد و با دست اشاره به صندوقی در گوشه حجره نمود و دستور داد در آن را باز کردند. از میان آن صندوق یک برگه بیرون آوردند و به او دادند. او برگه را پاره کرد. وقتی علت آن را پرسیدند گفت: این برگه و این سند مالی خیلی قیمتی نبود، اما برایم با ارزش بود. هر وقت به من می‌گفتید بگو: «واشهدان الائمه الابرار ...» میدیدم ریش سفیدی سر صندوق ایستاده و همین سند را به دست گرفته می‌گوید: اگر این کلمه شهادت را گفتی این سند را پاره میکنم. من از شدت محبتی که به آن سند داشتم راضی نمیشدم که این شهادت را بگویم. اما خدا بر من منت نهاد و مرا شفا داد آن سند را خودم پاره کردم تا دیگر مانعی از گفتن شهادتین نباشد. 📙منتخب‌التواريخ، باب۱۴، حکایت۶ (در کتاب نسیمی از ملکوت) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌