🌷شب عملیات بدر، دشمن خیلی مقاومت می‌کرد. نفوذ به سنگرها سخت بود. در هر سنگر، دو نفر عراقی بودند. یکی از دریجه، با تیربار و دیگری در سنگر، با رگبار کلاش، تیراندازی می‌کردند. راه نفوذ را بسته بودند. 🌷داوود را دیدم که داشت کیسه های شنی دیوار سنگر را بیرون می‌کشید. آن کیسه ها خیلی سنگین و بهم چسبیده بودند. کیسه را با دست بیرون کشید و یک نارنجک داخل سنگر انداخت. یک عراقی از پنجره و عراقی دیگر از در، به بیرون پرتاب شدند. برای ادامه‌ی عملیات به سمت سنگرهای دیگر رفتیم.... 🌷فردای آن روز وقتی به آن سنگر رسیدم، از اینکه داوود با چه قدرتی کیسه شنی که چند سال روی هم باران خورده و چسبیده بود، بیرون کشید، متعجب ماندم. هنوز هم این مسأله برایم مجهول باقی مانده است. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز داوود گریوانی از واحد اطلاعات عملیات راوی: رزمنده دلاور محسن میرزایی 🎙کانال جامع‌ سخنرانی های اساتید انقلابی 📚👇 https://eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf 📌