دغدغه محرومان و مستمندان را داشت، گاهی میشد پول توی جيبش را میبخشيد و جيبش خالی میشد يا يک خانواده مستمند را شناسايی میکرد و میآمد و كابينتهای خانه را باز میكرد و به من میگفت: مادر اینجا چقدر قند داری يا چقدر برنج داری؟! خيلیها هستند كه به نانِ شبشان محتاجند، من میفهميدم كه منظورش بخشيدنِ بخشی از اين اقلام به مستمندان است، بعد، من را همراهش میبرد و دو نفری به دَرب خانه آنهایی كه شناسايی كرده بود، میرفتيم و مخفيانه كمكشان میكرديم.
🌷 شهید مجید سلمانیان🌷
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
🌐
شبکه تربیتی بسیج «صالحین» استان زنجان
@salehinzn