🔺نم نم باران و بیچااااره خالکایی!
🔹شاید به لطف سریالْ مستند خالکایی، که به همت دوستان رسانهای در ماسال کلید خورد، کمتر تالش زبانی باشد که دیگر این رودخانه زیبا ولی مظلوم را نشناسد، اما شناختی که بیشتر از شکوه و خصوصیات خالکایی مربوط به زخمهای آن است.
"زخم" واژهای که بارها آن را به کار بردم و متاسفانه هنوز هم نه لغتی معادل آن می یابم و نه میتوانم از بهبودیاش بنویسم.
🔹...و حالا مرداد ماه ۱۳۹۹ بعد از پشت سر گذاشتن گرمترین روز سال باران می بارد. اُفت دمایی که کمترین سود آن مصرف پایین برق و بالطبع عدم قطع آن است. ولی همه نگرانیم. ستاد بحران تشکیل میشود! زبانمان شکرگزار بارش باران است و دستانمان دعا برای توقف آن می کنند.
چه مردمان عجیبی هستیم! خودمان هم نمیدانیم چه می خواهیم و البته خود کرده را تدبیر نیست!
🔹 میدانیم که اگر باران کمی تندتر و طولانیتر ببارد، کوههای کچل شده از درخت را خواهد شست و بعد...
و میدانیم که اگر آرام و اندک هم ببارد، زمین تشنه سیراب نمیشود و چشمهها و آبشخورها رو به نابودی می روند!
چرا چنین شدیم؟! چنین که دست و زبانمان یکی نیست!؟
🔹 کمی به عقب برگردیم. حدود یک یا دو دهه پیش. اگر عکس هایی از خالکایی دارید مرور کنید. زمینهای فوتبال و والیبال را یادتان هست؟!
آب پاک و ماهیان انبوه و مکانهای شنای دست ساز را یادتان هست؟! درخت های بزرگ و کوچک را به خاطر میآورید؟! چه شد که اینک چنین رودخانهی کثیف، پر از فاضلاب و بیماری با بستری بزرگ و آبی ناچیز را به فرزندانمان تحویل میدهیم؟!
🔹چه سیلها که پدرانمان به یاد دارند ولی....
- سیلهایی که درختان چند صد ساله را می شکست ولی....
- سیل هایی که صدای خروشش چون رعد لرزه بر تن آدمی می انداخت ولی....
🔹ولی هر ۱۰ سال یکبار میآمد و خسارتی میزد و می رفت، نه اینکه هربارش و هر نم باران ستاد بحران بخواهد و بودجه و خسارت میلیاردی به بار آورد!
از طرفی همان سیل های قدیم هم در کنار خسارت برکاتی هم داشتند. مگر همین خانهها را با شن کوههای زاگرس ساختیم؟ یا از عراق و امارات خاک وارد کردیم؟! نه همین رودخانه پر برکت در کنار تخریبها چه نعمت هایی که برای ما نداشت.
🔹 بازگردیم به اکنون و....
ماهها از اولین مستند خالکایی گذشت و البته سالها از نگرانی اهل فن که «آهاااای بردند و خوردند» ولی پاسخ و التفاطی نشد که نشد.
🔹گفتیم جیب ها را پر کردند به جهنم؛ لااقل درصدی هم کار کنید، کسی جواب نداد.
عرض رودخانه را وجب کردیم، خندیدند و پاسخ ندادند.
از ارتفاع و درهها و نهرها نوشتیم و گفتیم و باز ابرو بالا انداختند و جواب ندادند. از کامیونها و کامیونت ها و بیل و بلدوزر ها عکس گذاشتیم و انگار نه انگار!
از فاکتورها و حساب و کتابها و رشوهها مدارکها عرضه کردیم ولی هیچ که هیچ.
🔹 و حالا مگر میشود سنگ کاشت و گندم درو کرد؟! مگر میشود خیار کاشت و موز برداشت نمود؟! مگر میشود با رشوه و رانت سد ساخت؟! مگر میشود.....
نمیشود و نخواهد شد. و حالا کار از کار گذشته. سیل ده روز پیش را دیدید؟ هنوز هم آب گل آلود است. هنوز هم یک متر گل و لای در بستر رودخانه بیچاره نمایانگر زخم عمیق ناشی از خیانت ها و دزدی هاست.
🔹 به کدام قبله نماز می خوانید؟! به کدام خدا معتقد هستید؟! به چه زبانی تکلم می کنید و می شنوید که حرف های خالکایی بیچاره را نمی فهمید؟! به کدام مذهب و آیین و سیاست رفتار می کنید، که میخ فریادمان به گوش سنگ شما نمی رود؟! به کشاورز تنگدستی که با چنگ و دندان سالهای سال زمین شالیزار خود را از نسل به نسل، با هزار بدبختی حفظ کرده، اکنون چه پاسخی میدهید؟ به پیرزن فرتوتی که نیم ساعت باران به جای برکت،دهها و صدها متر از زمین های او را شسته و برده چه پاسخی می دهید؟
🔹 اگر موسوی مجد ها و طبری ها و جزایری ها خائن هستند، آنهایی که با حساب و کتاب سواد سوم ابتدایی میتوان فهمید میلیاردها از خالکایی برده اند، چه نام دارند؟! تا کی میخواهید بوی گند فاکتورهای رشوه را در کشوی میزهای مدیریتی مخفی کنید؟! تا کی میخواهید به خیال نفهمیدن مردم، در خیال ثروت بادآورده، عیش نوش کنید؟!
چرا هیچ وقت پاسخی حتی به اندازه نیم خط از آب منطقه ای استان نمیشنویم؟ چرا فرماندار سابق و اسبق ماسال اکنون خود را موظف به پاسخ نمی دانند؟ چرا شهرداران گذشته و حال وقعی به سوالات و ابهامات مردم نمینهند؟
🔹 آیا زمان آن نرسیده که......؟!
ذهن های بیدار، دلسوزان واقعی، شماها چرا ساکتید؟! مدعیالعموم کجاست؟!
صدای «هل من ناصر ینصرنی» خالکایی را نمی شنوید؟!
🖌
#سر_دبیر
#عبدالرضا_استودان
♦️
@MasalNews