✨پادکست داستان پدرم سایه سرم
🍃با نگرانی و دلهره طول و عرض اتاق را بالا و پایین می رفت. هر وقت ذهنش مشغول می شد، این عادت به سراغش می آمد. چند روز قبل که قرار بود وامی برایش جور شود تا سرمایه ای باشد برای کار کردن؛ ولی یکدفعه بانک خبر داد...
#پادکست_داستانک
#خانواده
به قلم افراگل
تولید پادکست از نیکو
🆔
@masare_ir