پادکست_داستان۲.mp3
زمان: حجم: 2.91M
✨پادکست داستان پدرم سایه سرم 🍃با نگرانی و دلهره طول و عرض اتاق را بالا و پایین می رفت. هر وقت ذهنش مشغول می شد، این عادت به سراغش می آمد. چند روز قبل که قرار بود وامی برایش جور شود تا سرمایه ای باشد برای کار کردن؛ ولی یکدفعه بانک خبر داد... به قلم افراگل تولید پادکست از نیکو 🆔 @masare_ir