یادت نرود با دلم از کینه چه گفتی! زیر لب از آن کینه دیرینه چه گفتی؟ این دستِ وفا بود، نه دستِ طلب از دوست! اما تو به این دست پر از پینه چه گفتی؟ دل، اهل مکدّر شدن از حرف کسی نیست... ای آه جگرسوز! به آیینه چه گفتی؟ از بوسه ی گلگون تو خون می‌چکد ای تیر! جان و جگرم سوخت! به این سینه چه گفتی؟ از رستم پیروز همین بس که بپرسند: «از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی؟» @mashaar🌱