{😋😅} از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی له له می‌زدیم😰. دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینه گذاشته شده بود و یکی از بچه‌ها با آب و تاب داشت ملاقه را به دیگ می‌زد😊 و می‌گفت: آی شربته! آی شربته!...😍 بچه‌ها به طرفش هجوم آوردند، 😅وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد می‌گوید: آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!!😆 معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد😅 و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش می‌ریخت😅. یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد😂 °•|مَشْــق‌ِعـِشـْـ♥ـــق|•°√ http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3