فکرشو بکن الان بعد از اینهمه تخریب و جسارت و خرابی رفتی شام از کوچه پس کوچه های خرابه رد میشی ناخوداگاه یاد زمانی میفتی که اسارت میبردن بی بی و بچه ها رو حضرت سجاد ع رو با اون حالت بیمار و جسم ضعیف تو همین خرابه ها روی سنگ و کلوخ و خار نمیخوام روضه ی باز بخونم نه به والله روضه خون نیستم اما میخوام بفهمی شهدا چی دیدن که نتونستن از رفتن دل بکنن