وقتی رسیدیم نقطه صفر مرزی، سردار خم شد و نماز شکر خواند؛ می‌دانید قصدش چه بود؟ ما معمولاً برای سرکشی به مناطق درگیری، با هلی‌کوپتر رفت‌وآمد می‌کردیم. یکی از روزهایی که منطقه "حنف" در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود، با حاج قاسم راهیِ آن منطقه شدیم برای بررسی اوضاع. قبلش آمریکا اعلام کرده بود: «کسی حق ندارد به مدار ۵۵ درجه‌ی منطقه نزدیک بشود.» هلی‌کوپتر که بلند شد، سردار مشغول نوشتن مطلبی در دفترش شد. به چند دقیقه نکشیده، جنگنده‌های آمریکایی هم بلند شدند و تلاش‌شان برای انحراف مسیر ما شروع شد. من مضطرب شدم و چند بار به سردار گفتم: حاجی جنگنده‌ها دارند به ما نزدیک می‌شوند. جوابی به من نداد، حتی سر بلند نکرد تا جنگنده‌ها را نگاه کند! به نوشتن ادامه داد ... جنگنده‌ها خودشان مغبونانه برگشتند و ما با افتخار در نقطه صفر مرزی نشستیم... [سردار] نماز شکر را آن‌جا خواندند ... ✍ سرم را می‌اندازم پایین و می‌نویسم... ➖ آمریکا تهدید به تحریم می‌کند. ➕ نه هسته‌ای را می‌بخشم و نه از موشکی کوتاه می‌آیم! ➖ آمریکا التیماتوم می‌دهد؛ ➕ نه پشت میز مذاکره می‌نشینم، نه نگاهش می‌کنم! ➖ قطعنامه در سازمان ملل تصویب می‌کنند... به همسایگان فشار... به... ➕ من مثل قاسم سلیمانی هستم؛ نه از آمریکا می‌ترسم، نه از مبارزه‌ام کوتاه می‌آیم! ✅ نمی‌ترسم و راه را ادامه می‌دهم... رسیدم به ظهور، نماز شکر خواهم خواند... 📚 حاج قاسم/ ص۳۹ و ۴۰ ➖➖➖➖➖➖➖ 💌 مـسـیـر عـاشـقـے https://eitaa.com/joinchat/4149149732Cbfbc75ad7b