📖 حفاظت از سردارِ ما کمی سخت بود، چون سردار راحت می‌گرفت... حواسش آن قدری که به بیت‌المال بود، به خودش نبود! مراسم بزرگداشتی برای فوت پدرشان گرفته بودند. برای آماده‌سازی فضا از سربازها کمک گرفته شد. حاج قاسم وقتی وارد شد و این صحنه را دید، مخالفت کرد؛ گفته بود سربازها مرخص شوند، اما محافظت از او نمی‌گذاشت تا حرفش را قبول کنند ... وقتی دید امرش پذیرفته نشد، با تک‌تکِ سربازها روبوسی کرد... عذرخواهی کرد... محبت کرد... و موقعِ پذیرایی به مسؤول‌شان گفت: اول غذای این دوستان سرباز را بدهید. ✍ چرا حاج قاسم این‌طور بود؟ _ چون مسلمان واقعی بود. چرا این‌همه بیت‌المال را مراقبت می‌کرد؟ _ چون مسلمان واقعی بود. چرا به اطرافیانش روحی و جسمی بها می‌داد؟ _ چون مسلمان واقعی بود. هزار چرا هم که بپرسی یک جواب دارد. باید چراها را از کسانی بپرسید که ماسک اسلام دارند و عمل شیطان! جوان اگر می‌خواهد بداند حق کجاست، منش شهدا را ببیند. نیازی نیست به خاطر اشتباهات دیگران قید دین را بزند! "حق" مردان خودش را نشان داده است ... 📚 حاج قاسم/ ص۵۵ و ۵۶ ➖➖➖➖➖➖➖ 💌 مـسـیـر عـاشـقـے https://eitaa.com/joinchat/4149149732Cbfbc75ad7b