#_کانال_جملات_زیبا
🙏🙏🙏👌👌
سلطان محمود به وزیرش گفت : آیا کسی هست که فالوده نخورده باشد؟
وزیر گفت بله ، بسیارند.
قبول نکرد و مبلغی بین ایشان شرط شد. سربازها از دروازه شهر ، مسافر ژنده پوشی را آوردند.
سلطان محمود، فالوده را نشان داد و پرسید این چیست؟
مسافر گفت من ندانم ، اما در زادگاه من مردی هست که هر ساله یک مرتبه به شهر می رود.
او میگفت در شهر، حمام های خوب ساخته می شود، به گمانم این حمام است.
سلطان محمود بسیار خندید.
وزیر گفت سلطان دو برابر باید سکه بدهند، چون این مرد نه فالوده دیده نه حمام ...
باور کنید هنوز هستند خانواده هایی که خیلی از امکانات شما را ندارند
پس شُکر ...
همراه ما باشید با ...