افرادی که اونجا بودند بهم گفتن که پیگیر نشم حالا که دیگه ختم بخیر شده همه این نظرو داشتن و کسی حاضر نبود که بمونه و شهادت بده و همه رفتن تا اینکه یه دختر خانم که حدودا ۱٠_ ۱۲ ساله به نظر میرسید و چهره‌اش خیلی برام آشنا بود جلو اومد بهم گفت _خانم خوبین؟ با دقت بیشتر که بهش خیره شدم یادم اومد که اون دختر، کی بود. چند روز پیش که بدون مغنعه دیدمش یه گلسر که تو کیفم بود. رو بهش دادم و گفتم، به به چه موهای قشنگی این گلسر رو بزن بهش که خوشگل تر بشه. اونم لبخندی زد و ازم گرفت. بعد بهش گفت، مغنه‌ت رو سرت کن یه وقت نظرت میزننا. دختر لبخندی زد و سر تکون داد، منم دهنم رو به گوشش نزدیک کردم و گفتم، عزیزم حجاب قانون خداست. اونم گفت باشه سرم میکنم. دختر خانم گفت_ منو یادتونه ؟ به تایید سری تکون دادم که ادامه داد _خانم راستش من امروز گوشیم رو یواشکی که مدیر مدرسمون نفهمه بردم مدرسه همراهم بود می‌خواستم برم مدرسه از همون اول که دیدم اون آقا داره با شما دعوا میکنه فیلم گرفتم و همه حرفاشو ضبط کردم . با خوشحالی لبخند به لبم نشست امیدی بزرگی بود برام . بعد از اینکه کسی حاضر نشد شهادت بده حالا یه ویدیو داشتم که همه چیز رو به وضوع نشون می‌داد . قبل از اینکه دختر پشیمون بشه فیلمو ازش گرفتم و کلی تشکر کردم. به شوهرم زنگ زدم اومد شوهرمم خیلی عصبانی شد و گفت _ به چه حقی جلوی ناموس من رو گرفته و اینطوری ترسوندش... ادامه دارد. کپی حرام.