4 و گفت که با لیلا برین بازار و هرچی دلش می‌خواد براش بگیر. به عبارتی این همون ۳۰۰ میلیونی بود که قول داد برای اجناس باشه رفتیم بازار برای خرید اما دست روی هرچی می‌ذاشتم شوهرم یونس می‌گفت گرونه عزیزم درسته که پدرم گفته هر چقدر می‌خوای خرج کنی اما به خدا اون قدرام که فکر می‌کنی پول نداره به خاطر اینکه تو رو دوست داره اون حرفا رو زد که تو خوشحال باشی وگرنه پدرم اصلاً وضعیت خوبی نداره. بازم بادم خالی شد حرفی نزنم تا اینکه کارت پدرش همون روز اتفاقی افتاد دستم و وقتی که یونس نبود یه موجودی از کارتش گرفتم . با دیدن مبلغی هنگفتی که توی کارت بود دهانم از تعجب‌ وا موند ‌‌. اون همه پول داشت و یونس می‌گفت پدرم هیچی نداره آخه چرا یونس از خانواده‌اش دفاع می‌کنه تکلیف قول هایی که به من دادن چی میشه؟ ادامه دارد. کپی حرام.