🌷در اردوگاه تکریت ١٢، برادری به نام "فرزانه" که از ناحیه‌ی کمر و پا فلج بود، حضور داشت. تحمل شرایط سخت اسارت، آن هم با وجود معلولیت، نیاز به روحیه ای قوی داشت و در تمام لحظات، حتی هنگامی که از شدت درد به خود می‌پیچید، هم چنان در حالت عبادت، به راز و نیاز با خداوند مشغول بود. به برکت همین خلوص نیت و صفای باطنی، یک شب در عالم خواب، مولا امیرالمؤمنین (ع) را دید که حضرت بالای سرش ایستاده و امر می‌کند که «بلند شو.» فرزانه میگوید: «نمیتوانم» و حضرت دوباره میفرمایند: من به تو می‌گویم بلند شو، در ضمن از قول من به بچه های دیگر هم بگو که شما پیروز هستید و به زودی آزاد خواهید شد. شفا یافتن این برادر و خواب نویدبخش او، روح تازه ای به محیط خفقان اردوگاه بخشید. 📚 راوی: رزمنده آزاده ایرج رحیمی ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ 💠💠💠💠💠 مسجد امام جواد(علیه السلام) @masjed_emamjavad 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷