مسجدالمهدی کن
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_عارفانه 🌹 قسمت ۲۶ #اعزام 🔺ستون نفرات رزمنده ها ازکنار یه باتلاق، درمسیر یه دشت
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ 🌹 قسمت ‌‌۲۷ مافقط ازنامه های💌 احمدآقافهمیدیم که ایشون رزمنده ی گردان سلمان لشکر۲۷حضرت رسول الله(صلی الله علیه وآله)است. 〽️پاییزسال ۱۳۶۴ به همراه نیروهای گردان که شامل ۴۵۰ نفر از نیروهای بسیج وسپاه بودیم، برای انجام پدافندی جهت حفظ موقعیت منطقه ی به این شهراعزام شدیم. مدت حضورمادرمنطقه ی غرب زیادطولانی نشد. پس ازمدتی به دوکوهه رفتیم. دوره ی سه ماهه 🌙 حضوررزمندگان گردان مابه پایان رسیده بود. قرار بود همه نیروهای گردان ماتسویه بگیرن و برن.باتوجه به آغازعملیات درمنطقه فاو,برای همه ی رزمندگان صحبت کردم.گفتم:شما می تونید برید. برگ 📃تسویه همه شماآماده است.اما لشکربرای عملیات بعدی احتیاج به نیرو داره.هرکس می تونه بمونه . تعدادی ازبچه هابه دلایل شخصی ومشکلات رفتن.ولی بیشترنیروهاازجمله احمدعلی نیری درگردان باقی موندن😐البته من ایشون رواصلاًنمی شناختم ونشناختم❌ عراق باتکنیک کارشناسان غربی وشرقی شدیدترین موانع روپیش روی رزمندگان ایجاد کرده بود.عبور از اروند با اون شرایط وپیچیدگی ها و عبور از ده هامانع مختلف درمناطق دشمن کاری بودکه با به خداوندمتعال وقدرت امکان پذیرنبود💯 هنوزبسیاری ازکارشناسان جنگی دنیا ازنحوه ی عبور رزمندگان ماازا روند و رسیدن به مواضع عراقی هادر 😳😳 باید در شب🌃 ۲۷بهمن که یه هفته ازشروع عملیات می گذشت به منطقه ی حُورعبدالله می رفتیم. از تاریکی شب استفاده کردیم وبا یک ستون نیروهارو از کنار باتلاق واز جاده ی حُورعبدالله به سمت پل مهم منطقه منتقل کردیم.درطی مسیربودکه چندگلوله خمپاره💣 درکنارستون نفرات مابه زمین نشست. ماچندشهید🌷ومجروح داشتیم. امّاهرطوربودخودمون رابه حُورعبدالله رسوندیم وحمله روآغازکردیم.🦋 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌴 @masjed_kan