🕊 ماجرای پولی که شهید صادق عدالتاکبری به بیتالمال برگرداند...
💠 در فتنه ۸۸ تبریز هم ناآرام میشود، پدر صادق که فرمانده سپاه ناحیه تبریز بود، یکمرتبه به خودش میگوید: «آقا رضا تو که به این سادگی جوانان مردم را به مأموریت میفرستی که احتمال هرگونه خطری برای شان وجود دارد، چرا پسر خودت را نمیفرستی؟!»
به صادق میگوید «تیمی که برای مأموریت اعزام میکنم را همراهی کن.»
صادق دستش را بر روی چشمانش گذاشته و میگوید: «چشم بابا!»
چند ساعت بعد صادق با دستی باند پیچی شده برمیگردد و میگوید: بابا چیزی نشده فقط کمی دستم خراش برداشته؛ پدرش هم نمیخواهد زیاد به عمق قضیه وارد شود و معذبش کند.
بعد از چند هفته پدرش متوجه میشود که دست صادق وضعیت مساعدی ندارد، او را با یکی از همکاران راهی بیمارستان میکند.
دستش را عمل میکنند و مانند سایر بسیجیانی که در مأموریت مجروح میشوند، هزینه درمان وی را نیز سپاه پرداخت میکند.
بعد از مدتی شهید صادق عدالتاکبری، هزینه عمل را در پاکتی گذاشته و با مراجعه به سپاه میگوید این پول را به بیتالمال برگردانید، چون من نمیخواهم مدیون بیتالمال باشم.»
🌹