*🌺 اومد گفت : میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم ؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم ، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ، بیست الی بیست‌ و‌ پنج دقیقه گذشت ، اما نیومد ، نگرانش شدم ، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه ، بهش گفتم : مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی ، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم ؟ برگشت و گفت : خدا شاهده من مریضم ، چشمای من مریضه ، دلم مریضه ، من ۱۶ سالمه ، چشام مریضه ، چون توی این ۱۶ سال امام زمان (عج) رو ندیده ، دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ، گوشام مریضه ، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم . 🌺 خاطرات ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ