دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهره اى ها! 🔩⚙🔩⚙🔩تنها آدم سالم و اوراقى نشده، من بودم که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم دیگران یک جاى سالم در بدن نداشتند.
🛠⚒
یکى دست نداشت،✋ آن یکى یه پاش مصنوعى بود🦶 و سومى نصف روده هایش رفته بود و چهارمى با یک کلیه و نصف کبد به زندگانى ادامه مى داد و...
یکبار به شوخى نشستیم و داشته هایمان - جز من - را روى هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابى و کامل از میان مان بیرون آمد!👥
دست، پا، کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم.
خلاصه کلام جنس مان جور بود.
یکى از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان مى داد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا مى کرد، 👏🙌
با نصفه زبانى که برایش مانده بود 👅گفت »: غصه نخورید، این دفعه که رفتیم عملیات از تو کشته هاى دشمن یکی دو جین لوازم یدکى
مانند چشم و گوش و کبد و کلیه مى آوریم، دو سه تا عراقى چاق و جثه دار پیدا مى کنیم و مى آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم مى کنیم تا هر کس کم و کسرى داشت،بردارد.
على، تو به دو سه متر روده ات مى رسى.
اصغر، تو سه بند انگشت دست راستت جور مى شود.
ابراهیم، تو کلیه دار مى شوى و احمد جان، واسه تو هم یک مغز صفرکیلومتر کنار مى گذاریم. 🧠
شاید به کارت آمد « ! همه خندیدند جز من.
آخه احمد من بودم
🥴🥴
#رفاقت_به_سبک_تانک
@fatehan12