﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ دختر غمگین غزه آه از دنیایِ تو کو شر و شور و صدای بازی و غوغایِ تو؟ مادرِ جمع عروسک‌ها، عروسک‌هات کو؟! کو رفیقانِ عزیزِ خاله بازی‌هایِ تو آه می‌دانم که مثل خانه‌ی زیبای‌تان بمب و موشک خورده بر تصویر هر رویای تو آه می‌دانم که از پیمودنِ ویرانه‌ها خارهای خستگی خو کرده با پاهایِ تو آه می‌دانم که بعد از زوزه‌ی هر موشکی می‌خورد سنگی دگر بر شیشه‌ی فردایِ تو سر بر آغوش زمین سرد داری، روز و شب نیست در آغوش گرمِ مهربانی جایِ تو آه ای دردانه‌ی بابا که پژمردی ز درد خوب شد!!! این‌سان نمی‌بیند تو را بابایِ تو ..... روز دختر در خیالت باز بابا آمده می‌رود هر لحظه قربان قد و بالایِ تو