🔆مرد شامی و امام حسین (ع) ✨شخصى از اهل شام , به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد . چشمش افتاد به مردى که در کنارى نشسته بود . توجهش جلب شد . پرسید : این مرد کیست ؟ 🌟گفته شد : حسین بن على بن ابیطالب است . سوابق تبلیغاتى عجیبى که در روحش رسوخ کرده بود , موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربة الى الله آنچه مى تواند سب و دشنام نثار حسین بن على بنماید . همینکه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود ، امام حسین بدون آنکه خشم بگیرد و اظهار ناراحتى کند , نگاهى پر از مهر و عطوفت به او کرد , و پس از آنکه چند آیه از قرآن - مبنى بر حسن خلق و عفو و اغماض - قرائت کرد به او فرمود : ✨ ما براى هر نوع خدمت و کمک به تو آماده ایم . 🌟آنگاه از او پرسید : آیا از اهل شامى ؟ 🌟جواب داد : آرى . فرمود : من با این خلق و خوى سابقه دارم و سر چشمه آن را مى دانم ( تبلیغات منفی معاویه علیه اهل بیت ) 🌟پس از آن فرمود : تو در شهر ما غریبى , اگه احتیاجى دارى حاضریم به تو کمک دهیم , حاضریم در خانه خود از تو پذیرایى کنیم . حاضریم تو را بپوشانیم , حاضریم به تو پول بدهیم . 🌟مرد شامى که منتظر بود با عکس العمل شدیدى برخورد کند , و هرگز گمان نمى کرد با یک همچو گذشت و اغماضى روبرو شود , چنان منقلب شد که گفت : 🌟 آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته مى شد و من به زمین فرو مىرفتم , و این چنین نشناخته و نسنجیده گستاخى نمى کردم . تا آن ساعت براى من , در همه روى زمین کسى از حسین و پدرش مبغوضتر نبود , و از آن ساعت بر عکس , کسى نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست ( 1 ) . 1 . نفثة المصدور محدث قمى , صفحه 4 . نقل از کتاب " راستان " شهید مطهری (ره) @masjedkhatam25