. «هروقت افسردگی به سراغم می‌آید، شروع به تمیز کردن خانه می‌کنم. حتی اگر دو یا سه صبح باشد. ظرف‌ها را می‌شویم، اجاق را گردگیری می‌کنم، زمین را جارو می‌کشم، دستمال ظرف‌ها را در سفیدکننده می‌اندازم، کشوهای میزم را منظم می‌کنم و هر لباسی راکه جلوی چشم باشد، اتو می‌کشم. آنقدر این کار را می‌کنم تا خسته شوم، بعد چیزی می‌نوشم و می‌خوابم. صبح که بیدار می‌شوم و وقتی جوراب‌هایم را می‌پوشم، حتی یادم نمی‌آید شب قبل به چه فکر می‌کردم. همه‌ی ما اینطور هستیم. برای همین هرکدام‌مان باید شیوهٔ مبارزه خود را با آن پیدا کنیم.» 📗کجا ممکن است پیدایش کنم/هاروکیِ جان :) @masture