◾️ شعر برگزیده هفتمین‌ محفل شعر حضرت خدیجه علیهاالسلام ما بیابانیم و تشنه زیر باران آمدیم طالب فصل بهاریم و زمستان آمدیم روسیاهیم و به اذن ماه تابان آمدیم دستمان خالیست، مانند گدایان آمدیم شوره زار ِ قلب هامان را پر از گُل کرده ایم تا به امّ المؤمنین یک دَم توسّل کرده ایم تا خدا یک نردبان با ذکر مادر ساختیم سفره ای روی پَر روح الامین انداختیم از زمین تا عرش را با بال لطفش تاختیم باز قدرش را به قدر قطره ای نشناختیم می شود ولله از هست دو عالم بی نیاز ریزه خوار ِ سفره ی اُمّ الیَتامی‌' در حجاز مادر ما آفتاب و نوربخش ِ ماه بود مکّه در گمراهی و او آشنای راه بود از زمان خلقتش، محبوب عندالله بود چون خدا از شاهکار خَلق او آگاه بود در کنار هم هزاران حُسن را با عشق چید تا خدیجه مادر ما شیعیان را آفرید بانویی که با عفافش بوده عفّت استوار شد کنیز خانه ی او آسیه با افتخار ثروت او شد توان ضربه های ذوالفقار مصطفی را شد همیشه در مصیبتها،قرار در ستایش های او این بس که با جان، مصطفی بارها فرمود: «إنّی قَد رُزِقْتُ حُبَّها» یار و غمخوار پیمبر شد لیاقت داشته دامنش معصومه پرور شد لیاقت داشته حامل انوار کوثر شد لیاقت داشته مادر یک نسل اطهر شد لیاقت داشته یازده دُرّ امامت، حاصل از دریای اوست سرّ هستی خلایق، خلقت زهرای اوست مادر ما قبل بعثت هم مسلمان بوده است جنس انفاسش هم از آیات قرآن بوده است او برای جان خاتم بهتر از جان بوده است بر خلاف آن زنی که شاخ شیطان بوده است آن زنی که ایستاده روبه روی مصطفی بوده مرگ او دمادم آرزوی مصطفی منکر اصل ولایت، نیست امّ المؤمنین دختر طاغوت امّت، نیست امّ المؤمنین قاتل شاه رسالت ، نیست امّ المؤمنین مظهر بخل و حسادت، نیست امّ المؤمنین غرق ظلمت بود آن که در کنار نور بود داشت بر زهرا حسادت، چون اجاقش کور بود صاحب عنوان امّ المؤمنین، پس با یقین شد خدیجه اشرف زوجات ختم المرسلین بانویی که هست بر انگشتر خاتم،نگین جان و مالش شد کریمانه نثار راه دین طعم تلخ بی کسی ها را چشید و صبر کرد طعنه ها از مردم مکه شنید و صبر کرد عاقبت تنها طبیب درد طاها پرکشید آه ! بین ناله ی محزون زهرا پرکشید در عبا مادربزرگ بی کفن ها پرکشید وای! از آن پیکری که ارباً ارباً پرکشید شد ستاره در ستاره ماه دلجوی حسین شد سپید از چیدن هر عضو، هر موی حسین (عبدالمحسن) 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar