✳️ استیصال ایدئولوژیک ️ علی زمانیان ️"پیتر ال. کارو" در کتاب "افسانه‌ی فردگرایی"، سه حوزه‌ی اصلی قدرتِ دولتِ مدرن را صورت‌بندی می‌کند و به شرح هریک می‌پردازد. ️این حوزه‌ها عبارت‌اند از: ۱. نیروی پلیس و نیروی نظامی ۲. قدرت اقتصادی ۳. قدرت ایدئولوژیک ️البته همان‌گونه که خود "کارو" می‌گوید، انواع سه‌گانه‌ی قدرت دولت، کاملا منفک و مجزای از یک‌دیگر نیستند،  بلکه نوعی هم‌پوشانی، رابطه‌ی دیالکتیک و تداخل نیز در این سه حوزه برقرار است. ️همان‌گونه که در کتاب آمده است، قدرت ایدئولوژیک، در شکل‌گیری آرا، باورها، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی نمود پیدا می‌کند.  ️ هم‌چنین، دولت‌ها قدرت ایدئولوژیک‌شان را از سه مجرا و به سه روش اعمال می‌نمایند: ۱. از مجرای تدوین قوانین ۲.از روش کنترل رسانه ۳. و مهم‌تر، از طریق تنظیم نهادهای آموزشی ️در نظر "کالرو"، بنیادی‌ترین منابع قدرت ایدئولوژیک از طریق نظام آموزش و پرورش به‌دست می‌آید. به‌سخن دیگر، از مسیر آموزش و پرورش است که ارزش‌ها و هنجارهای نظام سیاسی، بسط و گسترش می‌یابد و با جریان آموزش، به نسل‌های بعد منتقل می‌شود." زمانی که دولت‌ها آموزش معلم‌ها را کنترل، برنامه‌های درسی را تدوین، و کتاب‌های درسی را انتخاب کنند، می‌توانند به باورها و ترجیحات شکل دهند". درحقیقت، دولت‌ها با سرمایه‌گذاری در فرایند آموزش، می‌خواهند به جوانان بیاموزند "چه چیزی حقیقت و خیر است". ️بحران اخیر به‌وضوح، پرده از شکست آموزش و پرورش در انتقال ارزش‌ها و هنجارهای مورد نظر نظام سیاسی و در این‌که خیر و حقیقت چیست،  پرده‌برداری کرد؛ نشان داد که نظام سیاسی، در "استیصال ایدئولوژیک"، توانایی بازتولید باورها و ارزش‌های خود را از طریق آموزش و پرورش نداشته است. به‌نحوی که در این‌جا به بن‌بست‌ ایدئولوژیک می‌رسد.  نه‌تنها نتوانسته‌است انسان طراز ارزش‌های مورد نظرش را بیافریند، که دقیقا درجهت مخالف، آن‌چه این سیستم خلق کرده است، "سوژه‌ی طغیان‌گر و عصیان‌گر" است. این همان موقعیتی است که اندیشمندان علم سیاست، از آن به‌عنوان "بحران ایدئولوژی"، یاد می‌کنند. بحران ایدئولوژی، دو چهره دارد: 1⃣ چهره‌ی اول، وقتی است که دولت نتواند در توجیه حکومت خود و اطاعت اتباع، دلایل مورد پذیرش جامعه را ارائه دهد. به‌تعبیر دیگر، نتواند مشروعیت خویش را به‌نحو مستمر، بازتولید نماید و در برابر پرسش‌ها و چالش‌های پیش‌روی، توان دفاع نظری را از دست داده باشند. 2⃣ چهره‌ی دوم، زمانی است که دولت نتواند ارزش‌های بنیادین خود را از طریق آموزش و پرورش، به نسل‌های بعد منتقل کند.  چهره‌ی دوم بحران ایدئولوژیک، در عدم پذیرش، مقاومت در برابر ارزش‌ها، تمرد و طغیان آشکار دانش‌آموزان در برابر نظام آموزشی و محتوای دروس و فرایند آموزش است. تمرد وطغیان، همواره به یک شکل نیست،  بلکه در اشکال مختلف، به‌نمایش درمی‌آید؛ و حتی این طغیان، همیشه چهره‌ی سیاسی ندارد. بخشی از نزاع‌ها و چالش‌های حوزه‌‌های فرهنگ، سنت، دین و سیاست، نتیجه‌ی عصیان این نسل است. آن‌چه این روزها از جانب نوجوانان در سن مدرسه مشاهده می‌کنیم،  جملگی نتیجه‌ی ناتوانی سیستم سیاسی در انتقال ارزش‌هایی است که قصد رواج و انتقالش را داشت. ثمره‌ی انتظار نابجا و نامتناسب با ساختار آموزش و عدم شناخت جهان کنونی است. ️ این بن‌بست را معلمان، بیش از دیگران می‌فهمند، زیرا هر روزه با آن مواجه می‌شوند. آنان هستند که درمی‌یابند "استیصال ایدئولوژیک"، همه‌ی سرمایه‌گذاری‌های عظیم را در نظام آموزش، دود می‌کند و به هوا می‌فرستد. ️این پرسش نیز مهم است که چرا نظام سیاسی نتوانست ارزش‌های سیاسی و معیارها و هنجارهای مورد نظرش را به نسل‌های جدید منتقل کند، و به‌عبارتی دیگر، چرا به "بن‌بست آموزشی" رسید؟ بن‌بستی که نه‌تنها نظام سیاسی که نظام اجتماعی و معرفتی جامعه را با چالش‌ها و تنش‌های عمیقی مواجه کرده است. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 درایتا ( eitaa ) 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 1⃣ درواتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/DrKmdrW9VW25fUqAkkM1yb 2⃣ در واتساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/GNgI5RnsmIl5OLW19t64n9 در تلگرام 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️