هیچوقت ندیده بودم بعد نماز جمعه بماند. همیشه نماز عصر را یا فرادی میخواندیم، یا به امامت عالمی دیگر. اینبار ماند. بلافاصله بعد نماز جمعه، قیام کرد برای نماز عصر. دیده بود مردم از ۷ صبح زیر تیغ آفتاباند. تسبیحات را سرنینداخت که مردم اذیت نشوند. آنها که زیاد تماشایش میکنند میدانند کمرش ناراحت است و بین دو نماز روی صندلی مینسیند دعا میخواند. صندلی آوردند. ننشست.
نماز عصر را که خواند و خیالش راحت شد که هرکه میخواهد برود، حالا راحت میتواند برود، نشست به نماز مستحبی و تعقیبات. باز، طولش داد. بلند که شد، نرفت. رفت سمت مسئولین. ایستاد به گپ و گفت. هی طولش داد. هیچ شتابی برای رفتن نداشت. زیر طاق بلند و باز مصلی، خارج از شبستان، کنار مردمش در فضای باز ایستاده بود. کِی؟ وقتی سگ هار غاصب گفته بود میزنم و اسم تو اول فهرست زدنهای من است.
ایستاد و ایستادنش رجز بود، همان که دیشب نوشتم:
«من همین حالا همینجا هستم.
جگرش را داری بزن».
کسی که چند میلیون «فالله خیر حافظا…» برایش خوانده بودند، در ملتهبترین روزهای تاریخ معاصر، در فضای باز، نماز جمعه را با مردمش خواند و رفت.
#جمعه_نصر
#نمازجمعه_تهران
#امام_المسلمین
#رهبر_انقلاب
#وعده_صادق۲
#سیدحسن_نصرالله
🇮🇷
@matalebemofid1401