مطلع ِعشقانه
تذکر کتبی حقیر در حوالی مترو خواجه عبدالله انصاری ... یعنی توضیح مسئله شرعی به خواهر و برادر مسلمان ات ... چرا ارشاد جاهل چون اگر در نهی از منکر باید فاعل منکر ، اصرار بر منکر داشته باشد و اصرار بر گناه. وقتی متوجه گناه نیست اصلا ، پس اصراری بر گناه و معصیت هم ندارد منطقا. پس بنابراین در برخورد اول فرض این است او ناآکاه و جاهل است به مسئله شرعی. پس اول باید ارشاد کرد و توجیه که آقای حدودش این است واقعا از این جهت خوب است و فلان ... ... بعد نهی و امر هم البته سرجاش واجبه بعدش بگیم. ... اما پوشاندن موها در ایران ما همه می دانند واجبه و الزام قانونی دارد. اما برای گردن و ساق ِدست شاید نیاز به توجیه باشد و آگاه سازی بعضی ها را ... ... اما امروز نگاه من به این بی حجاب ، اینگونه بود که او جاهل است و نلاش کردم آگاه اش کنم.... خداراشکر ابن نگاه هم موثر بود و او تلقی به قبول کرد ... تا آنجا که اتفاقی که باز دیدم اش احساس بد و منفی به من بروز نداد ... کتاب را هم قبول کرد... پ.ن: فرصت نشد از کاغذ نوشته ام عکس بگیرم اما شروع و متن اش یادمه همان لحظه دلم اومد ... . به نام خالق ِزیبایی باسلام خواهر مومن و مسلمان ِمن؛ همان طور که می دانید مردم از روی ظاهر قضاوت می کنند[ننوشتم که پسرها وقتی عبور می کردی چحور نگاه ات می کردند] بنابر قاعده ی "رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون" . خواهرم در بهترین کتابی که در دسترس بشر است آمده که "پوشاندن زیبایی ذاتی و طبیعی و غیرطبیعی بانوان به نفع خودشان است" . لطفا موها و گردن و دست ها و پاها تونو بپوشانید التماس دعا