عجب قیامتی شده! شبیه دشت کربلا رباب روضه خوان شده در این ضیافت بلا ستاره ای که نحسی اش، هجوم برده بر زمین به خون نشانده لاله ها، یکی یکی دو تا دو تا به هر طرف که بنگری، فرشته ایست غرق خون که می رسد به دادشان؟ بجز دعا و ربنا؟ چه جلوه ها که دم به دم شکفته شد در این سرا به هر قدم رشادتی، ز هر طرف حماسه ها گلوی شیرخواره ها، مقابل سپاه شر نَبَرد نیکی و بدی، تقابل اراده ها تن لطیف قاصدک، گرفته بود رنگ خون که تا برد به آسمان، گلایه از زمانه را کنار گوش قاصدک برادرش نشسته بود و داد او شهادتی، به وحدت خود خدا جوان سرو قامتی، به خط اهرمن زده سیاوش است این جوان، سیاوش است و شعله ها به هر طرف که می روی، نگاه تو به تکه هاست حروف عشق بر زمین، مقطعه! جدا جدا غریو کودکان خموش، ندای العطش به گوش نگو به غزه غزه و بگو به غزه نینوا در این ضیافت بلا، بسوز و هم بساز تو که تا مس وجودمان شود به ابتلا طلا تمام این اشاره ها، تمام این کنایه ها نوید صبح می دهد برای حجت خدا سید علی بهشتیان