✅ به نام خدای عزیز
✅ ماجراهای آقا گل و ترمه خانم
🔻این داستان: زن عزیز یا زن ذلیل! (۲)
... خونه میومدم که صدای اذان بلند شد، رفتم مسجد...، بعد از نماز، حاجآقا رو کرد به سمت جمعیتُ گفت: یک روز پیامبر وارد خانه حضرت علی (ع) میشود، میبیند دخترش فاطمه (س) مشغول غذا پختن است و علی (ع) هم عدس پاک میکند... رسول مهربانی فرمود: علی جان هرکس در خانه به همسرش کمک کند به تعداد موهای بدنش، خدا ثواب یک سال عبادت که روزهایش روزه و شبهایش به راز و نیاز مشغول باشد، به او می دهد!...
بیبی گل تمام موهای بدنم سیخ شد! مگه مشه؟! یکی کمک به ترمه خانم، ثواب یک سال عبادت داشته باشه!...
تو این فکرا بودم که حاجآقا ادامه داد، کسی که به خانمش کمک کند، خدا ثواب هزار شهید برای او مینویسد و هر قدمی که در این راه برمیدارد، ثواب یک حج و یک عمره دارد...
-گفتم خدایا تو دیگه کی هستی؟! خیلی لایک داری! حج و عمره، تو خونه خودم بوده و خبر نداشتم! اونجا بود که به خودم قول دادم تو کارهای خونه، به ترمه کمک کنم...
- خدا به حاجآقا خیر بده که تو رو از این تنبلی نجات داد!... خب آقا گل، حالا که بلدی کارهای خونه انجام بدی، فردا یه سر بیا خونه آقات، شیشهها کثیف شده، حیاط هم چند وقته جارو نشده، تمیز کن مادر! می خوام خدا، اسمت رو تو دفتر شهدا بنویسه!...
- بیبی گل رو چشمم، فقط برای فردا یک خورشت سبزیِ مَلَس درست کن! بقیش ما من!...
توفیق همراهتان!
✍ محمد اعرابی اردکانی
🗓 1 دی 1399
✏️
@medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc