✅ هُوَالْمُصَــــوِّر
✅ قرآن در هجران!!!! (۱)
سکوت عجیبی بینمان سنگینی میکرد . سکوتی که گلایه ها را فریاد میزد . سکوتی از جنس حسرت. دلم میخواست از یک جایی شروع کنم. کم مانده بود کمرم زیر این بار سنگین بشکند .
در ذهنم دنبال کلماتی میگشتم تا آغازگر بحثمان باشد .
همینطور کلمات را پشت سرهم به صف میکردم که خودش شروع کرد .
شروعی از جنس گلایه با طعم تلخ شکایت.
من هزاران هزار گله دارم...!!!
به جای آن که از اعماق وجودم فرمان الهی را دریابند و راه درست را از بیراهه های زندگی تشخیص دهند...
حرفش را خورد،
مکث کوتاهی کرد
و ادامه داد...
هرکسی هرجور دلش میخواهد از الفاظم تعبیری میکند. گوشه ای را که به کارش می آید برمیدارد وپی کارش میرود .
یکی، از آنجا که خیرالحافظین هستم، دریغ از تأملی، مرا به بازویش میبندد ، غافل از یاد خدا .
یکی برای حفظ جان و مالش بر گردنش میآویزد که در امان باشد .
من از آنان گله دارم، که برای بدرقه مسافرشان، از من پلی میسازند که عزیزانشان در سفر، دائم از خطرها محفوظ باشند. غافل از آن که خودشان نیز مسافرند.!!! امروز نشد فردا،! باید دار و ندارشان را در این مسافرخانه بگذارند و بروند.حتی به این فکر نمیکنند که توشهای همراه دارند یا نه!
گلایه ها دارم...
✍ محدثه نعمتی
🗓 زمستان ۹۹
✏️
@medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc