✅ بسم رب الشهداء
✅ اهل نماز صبح بود ...!!
در امتداد رمان جذاب و حقیقی انسان 250 ساله، جوانانی که مشق شبشان، از بر کردن درس های این رمان بود، امنیت و معرفت را با یک لیوان آب!! برای ما به ارمغان آوردند. آب را خوردیم، اما ...! بگذریم برای شکایت قلم برنگرفتم! به یاد خاطراتی که با مهدی فتوحی، شهید مهدی فتوحی! داشتم کاغذ به دست شدم.!
یادش بخیر، با مهدی خاطراتی داشتیم! حیف که دوربین ها در آن زمان، خواب بودند تا صحنه ها را در آرشیو خاطرات ذخیره کنند. صدای اذانش، صوت قشنگش و خنده هایش، همه برایم خاطره بود. اهل نماز صبح بود، ما را هم بیدار می کرد البته نه با گوشی، با اذان! به رفقایی که اهل مسجد نبودند و دنبال رفیق بازی بودند می گفت: «بچه! رد اینا نَیُفت!! پشیمون مِشیَ». زیاد با هم شربت می خوردیم، نمی دانستم شربت های او از جنس شهادت است وگرنه شربت هایم را با او عوض می کردم! با شهادتش هم خیلی ها را مسجدی کرد. هر سال که پوستر سالگردش را می بینم، افتخار می کنم که دوستم شهید شد.! بامید روزی که معبر شهادت برای آنها که دوست دارند، باز شود.!
✍ جواد حاجی اکبری
🗓 زمستان 97
✏️
@medademan