✅ یا حاجبُ یا محجوب! ✅ بگذار کمکت کنم!! «به شما ربطی ندارد، شما نگاه نکن و ...» این ها را شاید بارها شنیده باشید! این جملات، محصول تفکر کسانی است که روزنامه روز شنبه را زباله روز یکشنبه می دانند!! گذشته را زباله می دانند و فردایشان را گذشته!! به خاطر چند رابطه ناقص اجتماعی، خود را فدای تفکرات دیگران می کنند. بگذارید به کمک مدادم، با برشی از طبیعت، فلسفه ای را برایتان بنگارم! سرعت شیر، 57 و ﺳﺮﻋﺖ ﺁﻫﻮ، 90 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ. آیا می دانید چرا و چگونه ﺁﻫﻮیی که سرعتش از شیر بیشتر است، ﻃﻌﻤﻪ او می‌ شود؟ یک عارضه نفسانی، آهو را مهمان سفره شیر می کند! ترس! آری ترس!! ﺍﻭ از روی ترس و ﺑﺮﺍﯼ سنجیدن فاصله خود با شیر، مدام به پشت ﺳﺮش ﻧﮕﺎﻩ می ﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ همین سرعتش بسیار کم می‌ شود!! حتی از سرعت شیر! شیر می پرد اما آهو نمی پرد!! یعنی اگر ﺁﻫﻮ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، در سبد غذایی هیچ شیری، آهو یافت نمی شد! و شیرها مجبور بودند برای خوردن آهو یا وام بگیرند یا در صف های طولانی گوشت آهو بایستند!! ای زن، تو چون آهویی هستی که به فراخور سرشتت، سرعتت به مراتب فراتر از مرد است، مگر نه اینکه دامنت معراج او است! کسی راهنمای معراج می شود که خود رفته باشد.! به پشت سرت نگاه نکن که ترس و اضطرابت، گام هایت را سست می کند! تو چون جلوتر هستی، فکر می کنی که دیده نمی شوی! از این رو برای مردان، صدایت را، تیپت را و حتی چادرت را قربانی می کنی!! ای آهوی تیز پا، اگر شیر ها خواب بودند و در خیال خود چرخیدی و از آزادی لذت بردی و در چرخش و آزادی گم شدی، ردپای هر آهویی را که دیدی دنبال نکن، این روزها زیاد هستند، گرگ هایی که با کفش آهو راه می روند!! انتخاب با خودت! سه راه در پیش داری؛ طعمه شیران شدن، به دام گرگان اهو صفت افتادن و سفیر ملک ملکوت شدن! بگذار در انتخاب راه کمکت کنم؛ تو برای ساختن آمده ای نه سوختن! پس مواظب شیرها و گرگ ها باش! خواهرم، پیامم را دو دستی، با یک شاخه گل لاله، تقدیمت می کنم، دستانم را گاز نگیر و گرنه محکوم می شوی به بوسیدن پاهایی که تو را زخمی می کنند!! ✍ جواد حاجی اکبری 🗓 تابستان 98 ✏️ @medademan