کسی که مردد است ، گویا در زندانِ خیابانِ کوچه‌ی همسایه اسیر است ، می‌شنود ندای خویش را اما ریشه‌های‌ش را به وادی تردید سپرده .. می‌ماند و می‌پوسد و کسی یادش نمی‌کند چون خودش ، خودش را با توقف در تردید فراموش کرد ..