فصلا بحث می‌شود. ۳.۳ - بخش سوم بخش سوم: در باره سید حسنی و خراسانی، در این بخش به تجزیه و تحلیل روایات مربوط به «حسنی» پرداخته و سعی شده است که از دیدگاه روایات اسلامی، آن سید بزرگوار که از سرزمین خراسان قیام کرده و زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی علیه‌السّلام خواهد شد، سیدی «حسینی» معرفی شود. سؤالاتی از قبیل اینکه آیا سید حسنی، اهل خراسان است؟ آیا سید حسنی و خراسانی عنوان دو نفر است؟ سید انقلاب گر، حسینی است یا حسنی؟ منشا این اشتباهات کجاست؟ و... در این قسمت مورد بررسی قرار گرفته‌اند. ۳.۴ - بخش چهارم بخش چهارم: رهبری نهضت، به مطالعه و بررسی موقعیت خانوادگی، سلسله نسبی، هویت سیاسی و اجتماعی رهبر این نهضت عظیم پرداخته و شرح و بسط احادیث مربوط به وی و چگونگی قیام او بیان می‌شود؛ تا بدین وسیله، شخصیت واقعی، قدرت سیاسی، حدود جغرافیائی منطقه قیام و نیز نام و نسب آن مرد عظیم انقلابی مشخص شود. پیش از بررسی روایات مربوط به این رادمرد بزرگ، برای درک موقیعت سیاسی، شخصیت جهانی و اقدام وی علیه سردمداران کفر، مؤلف چند نکته را که از روایات استنباط کرده، بیان می‌دارد، از جمله آنکه این سید بزرگوار، در سایه تهذیب نفس و متکی بودن به «الله»، دارای نیروی فوق العاده‌ای بوده و می‌تواند جمع کثیری از مردم مسلمان ایران را برای مبارزه با دشمنان به سوی خود جلب کند. ۳.۵ - بخش پنجم بخش پنجم: عوامل پیروزی ایرانیان بر سپاه سفیانی، از قبیل شایستگی رهبر، لیاقت فرمانده- که در روایات با عنوان «شعیب بن صالح» از او یاد شده- نقش نیروی مردمی و خصوصیات ارتش زمینه سازان را به بحث گذاشته و روایات مربوط به این موضوع را شرح و تفسیر می‌کند. آنچه مؤلف از مجموع روایاتی که در مورد فرمانده سپاه ایرانی استفاده می‌کند این است که شعیب بن صالح، هرکس که باشد، نام رمزی پرچم دار سید حسنی یا سرکرده لشکریان «هاشمی خراسانی» در جنگ با عراق و عامل مؤثر در شکست لشکریان سفیانی است. اما اینکه چرا نام اصلی او در روایات نیامده، سری است که مؤلف احتمال آن را همان مصلحتی که منجر به مستور ماندن نام اصلی رهبر نهضت و اکتفاء به بیان اوصاف کلی او در معرفی وی شده است، می‌داند؛ همان مصون ماندن از گزند حوادث. ۳.۶ - نتیجه گیری در پایان، از مجموع روایات و بررسی‌هایی که در پنج بخش کتاب به عمل آمده، چنین نتیجه گیری شده است که: ۱. پیش از ظهور، مردی در مشرق زمین، علیه بیدادگران قیام کرده که سید، هاشمی، قرشی، از نسل سیدالشهداء و همنام با یکی از پیامبران بزرگ الهی است؛ ۲. این سید بزرگوار، از جنگ و مبارزه واهمه نداشته و منطقش این است که: ‌ای مسلمانان به فریاد اسلام برسید (یا آل احمد اجیبوا المهلوف)؛ ۳. سردمداران کفر، حکام بغداد را به رهبری «افلق یهودی» به جنگ با او فرستاده، ولی شکست می‌خورند؛ ۴. متجاوزان سپس پیشنهاد صلح می‌دهند، ولی مردم ایران نمی‌پذیرند؛ ۵. مدتی پس از انقلاب که زمان آن مشخص نیست، سید دیگری که در دست یا کتف راستش، «خال» یا علامتی است، زمام امور را به دست می‌گیرد که فرمانده سپاه او سیدی به عنوان شعیب بن صالح است؛ ۶. در وقت جنگ، مردم نیز این سادات را حمایت کرده و تا کوفه لشکریان سفیانی را دنبال می‌کنند و زنان و دخترانی را که در نجف به اسارت گرفته شدند، نجات داده، پس از شش سال جنگ، کوفه را پایگاه نظامی خویش قرار می‌دهند و در انتظار فرج می‌مانند؛ ۷. پس از ظهور، در زمره یاران ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف ، با یهود پیکار کرده و بیت المقدس را از زیر سلطه آنها بیرون می‌آورند؛ ۸. پس از ورود حضرت به عراق، سید حسنی یا حسینی که ظاهرا همان سید خراسانی است، با یاران خویش با ایشان بیعت کرده و بعد از آن، سراسر دنیا از لوس کافران به وسیله قیام حجت عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف ، پاک خواهد شد. خاتمه به جریان اجتماع اصحاب حضرت قائم علیه‌السّلام و مراسم بیعت با آن بزرگوار در مکه معظمه اشاره کرده و احادیثی را در این رابطه نقل می‌کند.