باسمه‌تعالی امام ِ عدالت یارم سفر به مَشعر و شرقِ حجاز کرد منزل به قلبِ کعبه‌یِ عشق و نیاز کرد «ای غایب از نظر، به خدا می‌سپارمت» دل از غیابِ روی ِ تو، با ناله راز کرد پایان مباد، رابطه‌یِ قلبِ من و َتو قلبم، شکایتِ شبِ هجران، بساز کرد «در راهِ عشق، مرحله‌یِ «قُرب و بُعد» نیست» طولِ ازل به سمتِ اَبد، رَه دراز کرد! من با «غزل» فراقِ تو، آسان نموده‌ام بیتِ حقیقتم که گذر از «مجاز» کرد «ای غایب از نظر که شدی همنشینِ دل» شیداترین دلی که دَرش بر تو باز کرد «تا لشکرِ غمت، نکند مُلکِ دل خراب» اسبِ خیال، قصدِ غمت، یکه‌تاز کرد آدینه، آمدی به مصلایِ «شهر سبز» این دل، به سمتِ قبله‌یِ رحمان نماز کرد عشقِ تو، ای امامِ «عدالت» نهادِ مهر در دل، نشست و بازِ دلم، در فراز کرد محمدحسین برزویی https://eitaa.com/mehre_madreseh/428 🌹🌹🌷🌹🌹🌷🌹🌹