#خودم_کردم ۴
اون موقع کلی نذر و نیاز کردم که لو نرم ولی نیم ساعت بعدش هر دو عصبی وارد خونه شدت همسرم گفت که رفتیم اونجا و دیدیم که حرف عروسمون راست بوده و آنها واقعاً در حال پختن نذری بودن همسرم خیلی عصبی نگاهم کرد و گفت و در واقع این پسر هم دستش به عروس ما نخورده و اگرم خورده گناهی نبوده با تعجب بهش نگاه کردم که گفت تمام خانواده اون پسر و خانواده عروس مون حرفشو تایید کردن که این پسر مرد نیست تو بچگی براش اتفاقی میافته که باعث میشه تموم امیال جنسیش از بین بره و یه جورایی به قول قدیمی ها خواجه بشه من قصدم از چشم انداختن عروسم بود اما خدا منو جوری رسوا کرد و از چشم انداخت که من جای هیچ کاری نداشته باشم پسرم به حالت قهر از خونه ما رفت وقتی که رفت صدای داد بیداد ش کمک خواستنش به گوشم خورد رفتیم خونه شون که با جسم بی جون عروسم روبه شدیم رگشو زده بود بدنش سفید بود و سرد پلیس اومد و آمبولانس عروسم رو بردن بهمون گفتن که خودکشی کرده اما من می دونستم که حواسم به خاطر چی این بلا رو سر خودش آورده هم ابروم تو مردم رفت هم تو خانواده خودم