#خاطرات_شهداء🌷
سوار بر هلی کوپتر در آسمان کردستان بودیم. دیدم
#صیاد مدام به ساعتش نگاه میکنه وقتی علت کارشو پرسیدم گفت: الان موقع نمازه
بعدش هم به
#خلبان اشاره کرد که همینجا فرود بیا، خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگه اجازه بدین تا مقصد صبر کنیم.
گفت: اشکالی نداره، ما باید همینجا
#نماز بخونیم! هلی کوپتر نشست، صیاد با آب قمقه ای که داشت
#وضو گرفت و به نماز ایستاد، ما هم به او اقتدا کردیم.
#دوستش می گفت:
صیاد در
#قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست؛ بارها می شنیدم که می گفت:
"اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای"
بلند هم می گفت، از
#ته_دل.
#شهید_صیاد_شیرازی🌷
#یاد_شهداء_صلوات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚
#داستان های_آموزنده
•✾📚
@Dastan 📚✾•
@meighanjavan97