🔹« ابراهیم و زنبور عسل »
زنبور عسلی در اطراف آتش بر افروخته نمرودیان پرواز می کرد.
حضرت ابراهیم از او پرسید: زنبور! در اطراف آتش چه می کنی؟
آیا نمی ترسی که بسوزی؟
زنبور گفت: یا ابراهیم آمده ام تا آتش را خاموش کنم.
ابراهیم گفت: تو مگر نمی دانی آب دهان کوچک تو هیچ تاثیری بر این آتش ندارد؟
زنبور گفت: من به خاموش شدن یا نشدن آتش نمی اندیشم.
بلکه به این می اندیشم که اگر روزی از من بپرسند آن هنگام که ابراهیم در آتش بود تو چه می کردی؟
بتوانم بگویم من نیز در کار خاموش کردن آتش بودم.
@meisamriahi