❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
مقدس اردبیلی سحرگاهی وارد حمام شد
دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: *خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایاشکرت که مقدس اردبیلی نشدیم**
مقدس اردبیلی با تعجب پرسید :
آقا خُب شاه و وزیر ظلم میکنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی،
اما چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟!!!
مگه اون چه ظلمی کرده!!!؟
گفت : او هم بالاخره *اخلاص ندارد !*
شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمهشب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید *طلا بالا آمد* ، دوباره انداخت دید *طلا بالا آمد* ، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار *آب* میخواهم برای *نماز شب* ، کمک کن!
مقدس گفت: *بله شنیدم* ...
حمامی گفت : اونجا ، نصفهشب، کسی بوده با مقدس!! ؟
مقدس گفت: *نه ظاهراً نبوده* ...
حمامی گفت:
پس چطور همه خبردار شدند؟
پس معلوم میشود خالص، خالص هم نیست چون حتما *خودش تعریف کرده* .. !
و مقدس اردبیلی میگوید: یک دفعه به خودم آمدم و به عمق این روایت پی بردم که :
*ریا در مردم ، پنهانتر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک که مقدس اردبیلی را هم درگیر کرده است.
✅مواظب باشیم
داستان دلنشین منبر
@membariha313