#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت چهل و ششم
روزهای غم🌺
💢تنها صدایی که سکوت مرموز کانال را می شکست نوای نوحه های ابراهیم بود.
💢او با صدای زیبای خود به یاران بی رمق کانال جان تازه ای می بخشید.
💢زمزمه های ابراهیم در میان خون، جراحت، تشنگی و گرسنگی آرامش بخش بود.
💢صدای روضه مادر پهلو شکسته به اصحاب کانال قدرت پرواز و اوج گرفتن می داد.
💢با این نغمه زندگی دوباره در کانال جریان می گرفت و همه به تکاپو می افتادند.
💢هنگام اذان ابراهیم، آنهایی که هنوز اندک توانی در بدن داشتند خود را به دیوار کانال می رساندند تا به مدد و یاری دیوار از جا برخیزند و نماز را اقامه کنند.
💢مجروحین اما با حالتی ملکوتی تر به سختی خود را به سمت قبله می چرخاندند و پیشانی خونین و زردشان را به نشانه عشق وبندگی بر خاک کانال می گذاشتند.
💢به راستی که خداوند برای آفرینش چنین انسان هایی به فرشتگان خود مباهات می کرد.
💢در کانال بعد از اقامه نمازها شهید طاهری قرآن می خواند و حتی تفسیر می کرد.
💢بچه ها با شنیدن صوت زیبای قرآن سید دلشان دوباره گرم می شد و به حقانیت خود یقین پیدا می کردند.
💢بعضی از بچه ها که قرآن جیبی با خود داشتند همراه سید جعفر مشغول تلاوت می شدند و آرام آرام اشک می ریختند.
💢عده ای دیگر مداد یا خودکاری پیدا کرده بودند و بر روی هر چیزی که می توان نوشت وصیت نامه می نوشتند.
💢هرکس دعایی را در گوشه ای از کانال زمزمه می کرد و ناله می زد.
💢بعضی ها دعای توسل می خواندند و بعضی ها زیارت عاشورا، بعضی ها هم آرام آرام نوحه خوانی می کردند و اشک می ریختند.
💢یک اسیر سودانی در کانال داشتیم او وقتی قرآن خواندن بچه ها را دید، در کمال بهت و نا باوری گفت: مگر شما هم قرآن می خوانید؟! به ما گفته بودند شما به جنگ آتش پرستان می روید.
💢آن اسیر وقتی به مسلمان بودن بچه ها یقین پیدا کرد، با اصرار از بچه ها می خواست که او را به عقب جبهه ببرند می گفت: چه اشتباهی کرده ام.
#ادامه فردا ظهر 🕐
@ebrahim_navid_delha
@ebrahim_navid_beheshti
@ebrahim_navid_shahadat
═══°✦ ❃ ✦°═══
❀
#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆