🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 💗 قسمت ۲۱ با کسي که براي همه ي عالم گريه کرد و کسي به کَکِشم نگزيد. هوف.. سالم يا اباصالح... نمي دونم چي بگم؛ اصالً نمي دونم از کجا شروع کنم. نميشه بگم حالت خوبه؟ راستش روم نميشه. چطور مي تونم اين سوال رو بپرسم وقتي ميدونم گناهکارم... يا صاحب الزمان! تو آسموني هستي و من زميني، تو روشني، من تاريک، من رو سياهم. مولای من! منتظرهاي نامشتاقي هستيم که فقط تو گرفتاري محتاج شما ميشيم. نميدونم چرا به حال کس هايي گريه ميکني که به حالت گريه نمي کنند نمي تونم درک کنم چرا دست هات رو براي ما گناهکارها بالا مي بري و از خدا طلب ببخش مي کني؛ در صورتي که دستي براي ظهور زودتر شما به بالا گرفته نميشه. مولای من! برام گفتنش سخته، ولي شرمنده ام. اين جا، مجنوني منتظر ليلا نيست. نخواه که بياي، دل همه مون از سنگه، از خشم، از دروغ، نيرنگ. انگار عادت داريم که بد باشيم من شرمنده ام، شرمنده. اما باز هم ميگم «يا اباصالح المهدي ادرکني» قطره اي از اشکم روي برگه افتاد. واي سوگل! دستم رو روي سرم گذاشتم. خاک بر سرت سوگل! برگه رو کثيف کردي. حاال اين قطره رو چي کار کنم؟ واي... برگه رو برداشتم و بردم پايين؛ مامان رو صدا کردم که مظلومانه گفت: به خدا من سروصدا نکردم! ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ 𑁍▹ ڪپی‌آزادباذڪرصلوات ◃𑁍 𑁍▹@merajoshohadayezarand◃𑁍 𑁍به معراج شهدا بپیوندید𑁍 ╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯