مجتبی با این وجود که یک ارتشی بود و همه از نظامی یک فرد خشک را تصور می‌کنند. ولی مجتبی اینگونه نبود. او هر ماه برای بچه ها کادو می خرید. گاهی ماشین، هلیکوپتر، تفنگ و ... هر وقت به خانه می آمد. آنقدر در شور و هیجان بازی بود که صدای او از بچه ها بالاتر می رفت. کودک درون او زنده بود و هم بازی خوبی برای بچه ها بود. مجتبی دلداده اهل بیت (ع) بود. در روزهای ولادت شیرینی می گرفت و برای اهل خانه می آورد یا در پادگان بین سربازان پخش می کرد میلاد امام رضا (ع) بود. ما جهرم بودیم. مجتبی از پادگان تماس گرفت و گفت: " مقداری پول به حسابم واریز کن. توی مسجد پادگان جشن داریم، می خواهم برای سربازها کیک بخرم."   او روز های آخر در دفتر خاطراتش می نویسد: امیدوارم سالی همراه با تغییر و دگرگونی در درون و احوال ما به دست و سوی احسن حال خداوند رقم بزند. عاقبت هم ختم به خیر شود و نهایت عمر من هم به شهادت در راه خدا رقم بخورد. شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقار نسب متولد: جهرم/ فارس 🆔 @merajshohadaa