از پیکر مطهرش یک دست و پاره هایی از بدن بازگشت
پیکر علی نه سر داشت نه چندان بدنی. به آرزویی که از نوجوانی دنبالش بود رسید. از پیکر مطهرش یک دست و پارههایی از بدن بازگشت. همان دستی که همیشه یک دستبند به نام زیبای یا ام البنین(س) به آن میبست. آن را با کفن متبرکی که از کربلا آورده بود و سالها در خانه جلوی چشممان بود، کفن کردند و یک مهر تربت در کفنش گذاشتند. پیکر علی به همراه شهیدان حسن غفاری و محمد حمیدی در شهرری تشییع و نماز آنها با حضور خیل عظیم مردم روزهدار در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خوانده شد و بعد جمعیت به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کردند. او را که در قبر گذاشتند، دامادم بند کفن را باز کرد. منتظر بودم برای آخرین بار علی را ببینم ولی چیزی برای دیدن وجود نداشت. شال مشکی را به کمرش بست و لباس مشکی را بر روی جنازه اش انداخت و برای همیشه از او جدا شدم