دکلمه قرائت شده در سالروز تولد سردار شهید علی ماهانی در اولین روز آذر ماه گلزار شهدای کرمان
به نام نور
باز هم آسمان عاشقانه ی پاییز حقیقتا عجب فصل زیبایی است.
میلاد عاشقی دیگر سردار شهید علی ماهانی
از همان ها که جاذبه اشان رو به خدا بود تا بالا، تا اوج جاذبه ای از شوق پرواز ، پرواز به سوی آسمان که به قانون پرواز در عشق معنا بخشیدند.
قلمم می لرزد چرا که قلمم قادر نیست خوبی هایش را شهادت دهد اما حیف است اگر شناختن شهید علی ماهانی را از دیگران منع نمایم.
شهید علی آقا ماهانی عاشقانه خدایش را می پرستید.عاشقانه هایی که از همان کودکی شروع شد.همانجایی که قرآن را یاد گرفت و به دیگر همسالان خود آموخت و شیخ علی نام یافت.
اولین قدم هایش را از کازرون و درون رژیم منحوس پهلوی در دفاع از وطن و اسلام می بویم.
آنجایی که از تمام جانش مایه می گذاشت و هیچ ترس و ابایی به خود راه نمی داد اما مردانگی اش بیش از سن و سالش بود.
جاده قدم هایش را که دنبال می کنیم رد پاهایش را در زندان های ساواک و ماهها تحت شکنجه دژخیمان شاه و محکوم به اعدام شدنش برگ هایی از جانفشانی های شهید علی ماهانی برای نگهداری انقلاب اسلامی ایران بود انقلابی که با خون به ثمر نشست.
اما برای رسیدن به قرب الهی سر به سودای عشق نهاد و تمام آنچه را به دنیا وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد آری راهی سرزمینی نورانی شد برای دفاعی مقدس او که در آن با هر بار مجروحیتش تکه ای از جسمش را قربانی نموده تا جایی که برای پایش پاشنه چوبی می نهد تا جانبازی علمدار گونه اش خالص برای محرم حریم یار شدن باشد.
والفجر سه بال پروازی شد تا در بیکران آسمان به محضر معبود برسد.
اما همانگونه که مادرش را قسم داده به حق پنج تن برود پیش شهدا برای شهادتنامه اش و گمنامی اش دعا نماید پیکرش پانزده سال ماند در آن عجایب سرزمین که بعدها مادر در خواب او را می بیند که منشی آقا امیرالمؤمنین انتخاب شده عزتمند و سعادتمند.
وصیت نامه اش را که می خوانیم سفارشمان نموده به اینکه قرآن را بخوانیم و به کار ببندیم و نگذاریم در تاقچه ها گرد و خاک بخورد و نماز شب را که به مقام محمود برسیم تا همانند او در نور خلاصه شویم.
کرمان و چه نام آشنایی سرزمینی که لاله های زیادی در آن آرمیده اند.
لاله هایی که هر کدامشان رنگ و بوی ویژه ای از یار داشتند.
علی ماهانی به عکس او زل می زنی منتهای معنای وصال را در چشم او می یابی در نگاهی که مأمن خورشید بود نگاهی که رو به نور داشت.
نگاهی که عشق او را با عطر یاس در آمیخته بود که با نام یاس و روضه ی زهرا اشک های سوزانش هر کدام همچو منشور پرتویی از نور را برایش طبق می نهادند و رازی را که با عطر خون در آمیخته بود.
ایها شهید عارف شهید علی ماهانی امروز قلب های زیادی به امید شفاعت شما می تپد هوای دلهایمان را راهی خود بنما و دعای خیرت را بدرقه امان دستمان را بگیر تا نور امید به تو دلمان را روشن کند.
@merajshohadaa