بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین شهید مهرداد خواجویی به همراه سردار شهید محمدرضا کاظمی رفته بود برای شناسایی خط عراقی ها یک شب از رفتنشان گذشته بود و حالا باید می رفتیم دنبالشان تا به عقب برگردند. شهید محمد حسین یوسف الهی به شهید «مهدی پرنده غیبی» گفت: «برو جایی که با مهرداد و محمدرضا قرار گذاشته ایم و برشان گردان.» شهید مهدی پرنده غیبی در باد و باران شدید رفت و دو ساعت بعد، با دست خالی برگشت. این دفعه من و شهید «محمدکاظم کیانی» و شهید «دامغانی» رفتیم دنبالشان تا هرطور است، برشان گردانیم. باد، قایقمان را به طرف عراقی ها می برد. پس از کلی جست وجو و داد و فریاد، پیدایشان کردیم. صدای ما را می شنیدند، اما نمی توانستند حرف بزنند. آن قدر سرما را تحمل کرده بودند که حالا حتی نمی توانستند سرپا بایستند. از شب پیش که آمده بودند برای شناسایی منطقه، یک جعبه زیر پاشان گذاشته بودند، توی آب نشسته بودند و گزارش دقیقی از عراقی ها تهیه کرده بودند. راوی علی نجیب زاده 👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉 @merajshohadaa