غروب
#ماه_رمضان بود. ابراهیم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی قابلمه ای از من گرفت.
و بعد داخل کله پزی رفت، به دنبالش رفتم
و گفتم:
ابرام جون کله پاچه برای افطاری عجب حالی میده!!
گفت: راست میگی ولی برای من نیست. یک دست کامل کله پاچه و چند تا نانسنگک گرفت و وقتی بیرون آمد، ایرج با موتور رسید، ابراهیم هم سوارش شد و خداحافظی کرد.
با خودم گفتم حتما چند رفیق باهم جمع شدهاند و افطاری میخورند و از اینکه به من تعارف نکرده بود ناراحت شدم.
فردای آن روز که ایرج را دیدم
پرسیدم: دیروز کجا رفتید؟
گفت: پشت پارک چهل تن انتهای کوچه منزل کوچکی بود که در زدیم و کلهپاچه را به آنها دادیم.
آنها ابراهیم را شناختند و خیلی تشکر کردند.
خانوادهای بسیار مستحق بودند. بعد هم ابراهیم را رساندم به خانهشان.
#شهید_ابراهیم_هادی
#ماه_مبارک_رمضان
@merajshohadaa