هدایت شده از mesaghمیثاق
سروش و تجدیدنظر در ایده ! [صفحه ۱ از ۲] اختصاصی|| داود مهدوی زادگان 📌 دوست فاضلی در محفل علمی اشاره ای به داشت و معتقد بود که حتی شاگردان سروش مانند هم با او مخالفت کردند. اما به نظر می رسد که مخالفت آنان با رویکرد جدید سروش، نابخردانه و از روی تعصب کور بود. آنها متوجه نشدند که جناب دکتر سروش در صدد حل مشکله اساسی روشنفکری دینی بود. اما از آنجا که شاگردان و پیروانش کینه و ستیز شدیدی با اسلام سیاسی پیدا کرده اند، نتوانستند اساس و عمق حرف سروش را دریابند. 🔻 به همین خاطر، مخالفت اینان با استادشان، مانع بالا رفتن زحمت پیروان اسلام سیاسی شد. اگر چه، خوب بود که چنین منازعه ای اتفاق می افتاد تا قوت و فقر تئوریک هر دو طرف معلوم می گشت. شاید هم بدفهمی های موجود از اسلام سیاسی رفع می شد. سروش، روشنفکری دینی را چونان فرزند خود می داند و برای آینده آن نگران است که چه سرانجامی پیدا خواهد کرد. آیا روشنفکری دینی می تواند مثل گذشته در آینده سیاسی ایران تاثیر گذار بماند یا آنکه باید با آن خداحافظی کند و از این پس، متون روشنفکری دینی را فقط در قفسه کتابخانه ها مشاهده کرد و نه در متن جامعه و سیاست. سروش، به مرور زمان به این نتیجه رسیده که روشنفکری دینی در حال احتضار و فراموشی است. دوری از وطن یا صحنه میدان سیاست و جامعه ایران به او امکان چنین التفات رنج آوری را داده است. سروش، خودِ بر جای مانده در ایران ( روشنفکری دینی) را از هزاران کیلومتر آن طرف تر به وضوح مشاهده می کند و به حاشیه رفتن او را آشکارا احساس می کند. این است که دکتر سروش همچون پدری که نگران آینده فرزند خود است، اندیشناک این مساله می شود. او در این باره بسیار می اندیشد. فرصت هم برای این کار دارد. 📌 بخشی از این اندیشه ورزی سروش پیرامون مشکله تداوم حیات روشنفکری دینی از مقایسه نظری آن با ایده اسلام سیاسی ناشی می شود. چرا ایده اسلام سیاسی همچنان با صلابت پیش می رود و محوریت امور را در دست دارد ولی ایده روشنفکری دینی روزبروز به حاشیه می رود و به فراموشی سپرده می شود؟ در حالی که هر دو ایده، خود را منبعث از مکتب وحی و آموزه‌های دینی می دانند؟ 📌 عبدالکریم سروش از این مقایسه به درک عمیقی از کام یابی و موفقیت های اسلام سیاسی و نا کامی های روشنفکری دینی رسیده است. او جوهره اسلام سیاسی را در آموزه عزت و قدرت لایزال خدا دیده است. اما جوهره روشنفکری دینی - حسب آنچه که گفته شده - بر رحمانیت خدا استوار می داند و از این بنیاد نظری، ایده اسلام رحمانی را استنباط کرده است. ❗اما نکته اینجاست که آموزه رحمانیت به تنهایی مسلمان مومن را به سمت جامعه و سیاست سوق نمی دهد بلکه ای بسا سایه نگاه های عزلت گرایانه و دیر نشینی بر آموزه رحمانیت، او را از متن جامعه و سیاست دور می سازد. آموزه رحمانیت به همراه آموزه عزت الهی است که می تواند در متن جامعه و سیاست ظهور و بروز پیدا کند. الواح یا تورات حاوی موعظه است اما باید موسی علیه السلام برای تبلیغ مواعظ الهی بر مردم، آن را با قدرت أخذ کند. حضور پیامبر در متن جامعه و سیاست بدون اخذ عزت و قوت میسر نیست: " وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا" ( اﻷعراف : 145 ). 📌 روحانیت شیعی، بویژه مکتب فقهی قم، در فضای پسا مشروطه ای خیلی زود و به ظرافت متوجه این نکته اساسی وحیانی شد. البته خشونت مشروطه خواهان دین ستیز به همراه سرکوبگری دیکتاتوری پهلوی، در این زود فهمی بی تاثیر نبوده است. باری، روحانیت قمی متوجه این امر شد که در دنیای سراسر سکولار شده امروز، نمی توان بدون آموزه عزتِ الله در جامعه و سیاست حضور داشت. طبیعی بود که تاکید بر این آموزه، روحانیت قمی را به ایده اسلام سیاسی رهنمون سازد. بدین ترتیب، رحمانیت و موعظه الله به همراه عزت، وارد میدان سیاست می شود. 📌 اما روشنفکری دینی، قطع نظر از دخالت دادن متغیر روحیه خصمانه و کین توزانه ای که با اسلام سیاسی دارد، به عنوان نظریه بدیل، مستند بر آموزه رحمانیت، ایده اسلام رحمانی را طرح کرد. لکن اتفاقی که پیش آمد این است که این ایده بیش از پیش میدان جامعه و سیاست را برای ایده رقیب؛ یعنی اسلام سیاسی خالی کرد. ایده اسلام رحمانی اساسا سیاست زدایی می کند و پیروانش را از متن جامعه بیرون می کشاند و حاشیه نشین می کند. 🛑📢 ارد_ 👈 ‼️ ‼️ https://eitaa.com/mesagh @mesagh ‌ ‌