✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی ❎بررسی اسناد ادعایی پیرامون سید جمال اسدآبادی/۲ 🔻به مناسبت سالگرد درگذشت سیدجمال‌الدین اسدآبادی 🔹«سند» ديگر نامه‏ اى است كه «لژ كوكب الشرق» در قاهره به شخصى به نام «‏_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يك سال برگزيده شده است درباره اين نامه نيز بايسته است نكته‏ هايى يادآورى شود: ١. اگر مقصود از « ‏ الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است؟ بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى‏ شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژه‏اى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مى‏شود. به ويژه اينكه لازمۀ محتواى نامه يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!! ٢. اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامۀ رسمى سازمان شمرده نمى‏ شود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامه غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟! ٣. آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كرده‏اند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز بدرستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟! ۴. تاريخ اين نامه سال ١٨٧٨ مى‏باشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسون‏ها () از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود. 🔸برگ‏هاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسون‏ها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست‏ كم نمى‏ تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهره سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مى‏گذاريم و مى‏ گذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشته‏ هاى ديگران دربارۀ او بنشينيم و از روى دروغ‏پردازى‏ها و نيرنگ‏ بازى‏ها و خيانت‏ هايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم. 🔹ليكن نكته‏ اى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارك چاپ‏ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچ گاه رخصت نمى‏ دهد كه سندها، نوشته‏ ها و ديگر نشانه‏ هاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارك» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟! 🔹اسماعيل رائين آورده است: ... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، نمى‏ دانسته است كه نوشته‏ ها، سندها و كتاب‏ هاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشته‏ ها چاپ و پراكنده گرديده است!! 🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بوده‏ اند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ‏ نشده درباره را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسون‏ها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اين دروغ را بر ملا و نيرنگ‏ بازان را رسوا مى‏ كند، اين است كه نه تنها حاج امين‌ الضرب از اعضاى بوده است بلكه اصغر مهدوى و ايرج افشار كه «مجموعه» يادشده را دسته‏ بندى كرده و در دسترس مردم گذاشته‏ اند نيز از ماسون‏ها مى‏ باشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كرده‏ اند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مى‏باشند و «على‏ القاعده» سازمان پس از مرگ امين‏ الضرب به خانۀ او رفته و «اسناد ماسونيك» او را بيرون برده و لابد از بردن «سند»هاى «ماسونيك» سيد جمال «خوددارى ورزيده است»؟!! (نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸) بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی