هدایت شده از mesaghمیثاق
📌 تجربه‌های رها خانم از آلمان 🔹 من تقریبا نزدیک به ده ساله که با یک خانم حدود پنجاه ساله آلمانی دوست هستم. از قبل از همون سال هایی که دنبال اپلای بودم به دو دلیل تقویت زبان انگلیسی (و یکمی آلمانی) و کلا علاقه به ارتباط با خارجی ها و شناخت فرهنگ های دیگه در وبسایت های مختلفی عضو شده بودم 🔻 رابطه ام با یکی از دوستام خیلی عمیق تر و بیشتر شد. ایشون که هم مسلط به انگلیسی بودن و هم در تصحیح انشاهای آلمانی کمکم میکردن از طرفی به یادگیری زبان فارسی علاقه داشتن، تازه مسلمان شده بودن و سوالهای اسلامیشون رو از من میپرسیدن. علاقه زیادی به دیدن ایران داشتن. منم که عاشق تشویق ملت به دیدن ایران و ایجاد تصویر بسسسیار مثبت از ایران و ایرانی بودم. 💥 آنقدری دوستی ما جدی شده بود که وقتی قرار بود یکبار با مادرم به ترکیه برم و براش تعریف کردم که عازم سفر هستیم هماهنگ کرد و اومد ترکیه برای اولین بار همدیگه رو دیدیم و به قول خودش برای اولین بار با من به مسجد رفت و نماز خوند. 🔹 سال بعدش تابستون هماهنگ کرد که برای یکماه بیاد چند شهر ایران رو ببینه، ایشون غیر از من دوستان ایرانی دیگه هم داشتن که با همه از همین طریق مبادله زبان آشنا شده بودن. خلاصه که اومدن و نزدیک دو هفته از این سفر رو مهمان ما در خانه پدری من بودن. 🔅 چهارسال بعد که من ازدواج کرده بودم باز برنامه سفر به ایران گذاشت اما ما که اثاث کشی داشتیم فقط یک شب ازش پذیرایی کردیم و بقیه اش رو رفت خونه دوست های دیگه چون کلا هتل نمیرفت و از لحظه ای که پا به فرودگاه میذاشت مهمان دوستان مهمان نواز ایرانی بود. اگه یه وقت میگفتی جا نداریم، یه جوری برخورد میکرد که حالا یه کاریش میکنم و مثلا سریع نمیگفت که عه نمیشه، باشه میرم هتل! 💥 وقتی داستان آلمان اومدن ما جور شد، قاعدتا اولین کسی که بهش خبر دادم و ازش خواستم من رو راهنمایی کنه از چه وبسایت هایی باید خونه پیدا کنم (چون گیج شده بودم چرا کابینت ندارن خونه ها و اجاره سرد و گرم چیه) ایشون بود. اگر بگم واقعا ناراحت شدنش رو از لحنش متوجه شدم اغراق نکردم❗️ 🔹 بالاخره ما ده سال در ارتباط بودیم و لحن خوشحال و هیجان زده یا سرد هم رو دیده بودیم. دو تا وبسایت فرستاد و یکبار هم بهش گفتم فلان تاریخ بلیط گرفتیم. درسته ما یک شهر دیگه بودیم ولی شاید با توجه به مدت و نوع ارتباطمون من انتظار حمایت فکری و روحی بیشتری داشتم 🔸 خودمم بهش نگفتم فلانی من اومدم، خیلی غمگینم، یا فلان جا کمکمون کن هیچ کس اینجا زبان انگلیسی نمیفهمه. بعد از چندهفته یکبار پیام داد و احوالپرسی مختصر. شما بگی بپرسه در کارهات نیاز به کمک من داری؟ همفکری میخوای؟ هیچ❗️ 🔹 خلاصه گذشت و من که واقعا دلخور بودم به سختی سال نو میلادی رو بهش تبریک گفتم و اونم نوشت که امیدوارم به زودی ببینمت! گذشت نشان به آن نشان که چند هفته پیش پیام داد که اگر دوست دارین بیاین برلین ببینمتون! بعد از نزدیک به یازدماه! 💥 قطعا اگر جای ما برعکس بود یعنی اون به کشور من مهاجرت کرده بود، برخورد ما فرق می‌کرد. آیا دوست من یک آلمانی خیلی سرده؟ نه دوست من اتفاقا خیلی اهل بگو و بخند بود و وقتی برنامه ریزی برای سفر یکماهه به ایران داشت از کسی هم نمیپرسید برای شما چه وقتی مناسبتره! میگفت من این یکماه مرخصی دارم چه روزهای میتونم بیام خونه شما؟!؟ همینقدر بی تعارف و خودمونی در استفاده از امکانات 🔸 اتفاقا خیلی هم به من میگفت ویزا بگیر بیا آلمان! ولی وقتی من به عنوان یک مهاجر اومدم آلمان حتی مهاجری که میدونست با شغل اومدیم و هرگز هیچ هزینه ای به کشورش تحمیل نخواهیم کرد خوشحال نشد و استقبالی برای دیدن من نداشت. 💥 آیا این دوست من یک استثنا است؟ بعید میدونم. چون یک خانم دیگه به نام آنجلیکا هم بود که اهل فرانکفورت بود. من ایشون رو از طریق همون وبسایت هایی که عضو بودم یکبار خیلی کوتاه در تهران دیدم ولی تا مدتها با فیس بوک در ارتباط بودیم و چت میکردیم بهش گفتم ما اومدیم آلمان، اگر سفر کردی به برمن همدیگه رو ببینیم، خیلی مهربون جواب داد که من تا دو هفته دیگه سرم شلوغه تا کی هستین؟ آیا تو این مدت که آلمان هستین فرانکفورت میاین؟ خلاصه خوشحال میشد که هم رو ببینیم اما وقتی بهش جواب دادم که ما چندماهی هست به خاطر شغل همسرم اینجا هستیم و تا یکسال دیگه هم خواهیم بود، خیلی خوشحال میشم که ببینمت اگر حتی هامبورگ اومدی بهم خبر بده. دیگه جواب پیام من رو نداد❗️ 💢 تصادفی بود؟ مطمئنم که نه! حالا دیگه کاملا مطمئن هستم حتی دوستان آلمانی که انقدر روشنفکر و جسور بودن که به ایران سفر کنن، محبت دوستای ایرانیشون رو دیدن هم از حضور من مهاجر و خارجی در کشورشون خوشحال نیستن حتی اگر این رو خیلی شفاف و مستقیم نگن. حتی منی که اینجا از خدماتی که اونها مالیاتش رو پرداخت میکنن استفاده نکردم که هیچ مثل خودشون مالیات میدم.