چرا فقیه میتواند و باید در فهم و خط دهی اقتصاد نقش ایفا کند؟!
دیروز آقای غنی نژاد به مضمون میگفت که لیبرالیسم یعنی: انسان، مطیع هیچ کس نباشد غیر از خدا و ولایت هیچ کس را نپذیرد، غیر از خدا. تعریف بدیع و بامزهای از لیبرالیسم بود. ولی دست آخر که صحبت از دخالت فقیه در اقتصاد شد، این را نپذیرفت که فقیه در اقتصاد دخالت کند. وقت یار کشی از مسلمین یا اقناع خودمان به نام مسلمان که "ول انگاری" که معنای دقیقتر لیبرالیسم است تا "آزادی" را اینگونه معرفی میکنیم که گویا عین توحید است، ولی وقت عمل راضی نیستیم از آثار الهی تبعیت کنیم. این ولاندیشی لیبرالیسم خام، اگر چه درست است ولی هیچوقت چنین استنباط توحیدی از لیبرالیسم در میان بشر وجود نداشته است. مثل شعار اسلامی است که به آن عمل نشود!
مگر نقش فقیه چه چیزی است جز کنکاش و پژوهش در آثار الهی؟ خود آقای غنینژاد در اول بحث اشاره به اینکرد که امام خمینی انقلاب اسلامی را از دست کمونیستها نجات داد چون "اسلام را میشناخت و اسلام مالکیت خصوصی را احترام میگذارد"، این درست جواب ردّ دخالت او در امر حکومت و اقتصاد و یا هر چیز دیگری است، که البته مجری برنامه هم از او خواست توضیح بدهد و توضیحی نداد.
این "فقیه" نیست که در امور دخالت میکند، فقیه صرفا مسئول استنباط و انتقال درست مفاهیم الهی به بشر است و اگر بنا باشد هیچ بشری عبد و بندۀ دیگری نباشد، اقتصاد دان هم موظف است مفاهیم خود را از فیلتر فرامین الهی رد کند تا سایر ابناء بشر را موظف به رعایت مذاق خود نکند، تا این لیبرالیسم کاملا توحیدی را رعایت کرده باشد. طبعا سواد و علم خدا در قرآن و سیرۀ فرستادگانش که قابل انکار نیست.
گویا پادشاه لخت است و متاسفانه این مفهوم بسیار ساده حتی در این سطح رهبری دانشگاهی مجال آموزش نیافته است که فقیه موجودی نیست که شریعت خلق میکند که اگر چنین باشد، وجودش باطل است. فقیه موجودی است که از وحی الهی با صداقت و علم، چارچوب و دستور خارج و اعلام میکند. این را وقتی "استاد دانشگاه" نداند و تطبیق ندهد، وای به حال مردم کف خیابان.
✍ سید احمد خوئی