هدایت شده از mesaghمیثاق
السلام علیک یا عقیله العرب یا زینب الکبری... غرق آیات تو در سوره‌ی انسان بودم محو بوسیدن پیراهن قرآن بودم سال‌ها بود که انگار به کنعان بودم *آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم* *تا برفتی ز بَرَم صورت بی‌جان بودم* دست من نیست مرا عشق تو اینگونه کشاند نه که امروز همان دم که خدا نام تو خواند بعد قربانی تو، دردِ دلم در دل ماند *نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند* *که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم* در اسیری ز غم یار نخفتم یک شب وز غم کوچه و بازار نخفتم یک شب من و این دیده ی بیدار...نخفتم یک شب *بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب* *که نه... در بادیه‌ی خار مغیلان بودم* عشق می‌گفت که از دوری معشوق بنال چه کنم؟... "صبر" ولی بود مرا اوج کمال بوسه می‌زد به سر از دور لب مرغ خیال *زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال* *ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم* جز خدا نیست در آیینه ذهنت چو خلیل تو گذشتی ز همه از سر غیرت چو خلیل من موحد به توام بی غم و منت چو خلیل *به تولای تو در آتش محنت چو خلیل* *گوییا در چمن لاله و ریحان بودم* تا شود از حرم امن شما رد، دم صبح تا غمی در دل طفل تو نکارد دم صبح تا که از دیده‌ی تو خون نبارد دم صبح *تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح* *همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم* # مسمط مخمس تضمینی از غزل سعدی