هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻دام عسل زن یهودی برای پدر پیامبر ✍زنی [کاهنه یهودی] که کتب اهل کتاب را خوانده بود، روزی عبدالله بن عبدالمطلب بر او گذر کرد. او به عبدالله گفت: تو همان کسی هستی که پدرت صد شتر فدایت کرد؟ گفت: آری. زن گفت: آیا می‌خواهی یک‌بار با من درآمیزی و من در عوض صد شتر به تو عطا کنم؟ عبدالله به او نگریست و گفت : 🔸 اگر حرام باشد که مرگ از آن برای من آسان‌تر است 🔸 و اگر حلال باشد من راه آن را فراهم نمی‌بینم، چگونه چنین طلبی می‌کنی؟! عبدالله با پدرش رفت و پدرش آمنه را به عقدش درآورد. چون روز و شبی با آمنه به‌سر برد، آمنه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را آبستن شد. بعد از آن عبدالله بار دیگر بر آن زن گذر کرد، اما دیگر او را بر خواستهٔ قبلی‌اش آزمند ندید. برای این‌که او را بیازماید، گفت: آیا هنوز هم طالب آن‌چه که گفتی و من نپذیرفتم هستی؟ آن زن گفت: آن روز گذشت، امروز دیگر نه! آن زن گفت: پس از من چه کردی؟ عبدالله گفت: پدرم آمنه را به عقد من درآورد و با او شب را گذراندم. آن زن گفت: به خدا آن زنِ اهلِ بنی‌زهره [آمنه] افزون بر جامه‌هایت چیزی را از تو درآورده که خود قدرش را نمی‌داند! آن زن در ادامه گفت: در چهره‌ات نور نبوت را دیدم، خواستم به من منتقل شود، اما خداوند می‌خواست آن را در جایی که دوست می‌داشت قرار دهد... 📚منبع: مناقب آل ابی طالب، ج۱؛ بحارالانوار، ج۱۵؛ الکامل، ج۲